عاقبت
آزاد

 می گویند :توی یک اداره کارمندی فوت کرده بود یکی دیگر از کارمندان بلافاصله به رئیس اداره مراجعه کرد و گفت قربان اجازه می دهید فلان دوست من جای متوفی را اشغال کند ؟

رئیس گفت :این موضوع به خود او مربوط است و اینکه آیا تابوت و قبر به اندازه قامت او هست یا نه؟!!!!!

یک شنبه 3 آذر 1392برچسب:کارمند ,جانشین,اداره, تابوت,قبر,فوت,, :: 9 AM :: نويسنده : محمد منصور

روزی لویی شانزدهم در محوطه ي کاخ خود مشغول قدم زدن بود که سربازی را کنار یک نیمکت در حال نگهبانی دید ؛از او پرسید تو برای چی اینجا قدم میزنی و از چی نگهبانی میدی؟ سرباز دستپاچه جواب داد قربان من را افسر گارد اینجا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم!
لویی، افسر گارد را صدا زد و پرسید این سرباز چرا این جاست؟ افسر گفت قربان افسر قبلی نقشه ي قرار گرفتن سربازها سر پستها را به من داده من هم به همان روال کار را ادامه دادم!
مادر لویی او را صدازد وگفت من علت را میدانم،زمانی که تو 3سالت بود این نیمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهبانی را اینجا بگذارند تا تو روی نیمکت ننشینی و لباست رنگی نشود!

          و از آن روز 41 سال میگذرد و هنوز روزانه سربازی اینجا قدم میزند!

                                                                                                               

سه شنبه 29 مرداد 1392برچسب:نیمکت , لوئی شانزدهم ,سرباز , نگهبانی, :: 8 PM :: نويسنده : محمد منصور

در جایی مناجاتی  دیدم که نوشته بود گوینده اش کورش کبیر است هرکه گفته است خدایش بیامزرد که بسیار زیبا  تقاضایی  است با خود گفتم شاید مهمانان وبلاگ عاقبت هم از آن خوششان بیاید و لحظه ای با خدایشان زمزمه کنند.

              خدایا ، آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از زنده بودنم

                       و آنگونه بمیرانم که به وجد نیاید کسی از نبودنم . . .

                  

 

 

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:خدایا, مناجات,کورش کبیر, مردن,زندگی,, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

Click here to enlarge
Click here to enlarge

 

 خبر  بر گرفته از پرشین وی

 

پیراهنی فریبنده  که از به هم  پیوستن 1500 برگه جدائی 3000 زن و مرد تشکیل شده است .طراح این لباس می گوید می خواسته با این کار دلیل این هم طلاق یعنی عجله را به مردم و خصوص جوانان گوشزد کند اما به راستی آیا عجله  به واقع دلیل همه این طلاق ها است ؟؟؟!!

  "دمي بارتز" يک دختر مدرسه اي اسکاتلندي است که در رشته هنر تحصيل ميکند، او به عنوان پروژه يکي از درسهايش در اقدامي جالب با برگه هاي مدارک طلاق زوجهاي مختلف يک لباس عروس بسيار زيبا طراحي و تهيه کرده است که باعث شد او خيلي زود در دنياي مجازي به شهرت جهاني برسد.
او تصاويري از اين کاردستي زيبا در فيس بوک قرار داد تا دختر خاله اش که ساکن ايتالياست آن را ببيند اما خيلي زود و در طي چند روز با 40 هزار نظر موافق کاربران فيس بوک روبرو شد.
او با اين کار موفق شد تحسين بسياري از طراحان مد را بر انگيزد ، اين دختر 15 ساله به قدري در کارش موفق بوده است که گفته ميشود بسياري از زوجهاي جوان از او خواسته اند تا لباس عروسي شان را براي آنها طراحي کند.
او اين لباس را از روي طرح لباس "پرنسس دايانا" الگو برداري کرده است و براي ساخت آن از 1500 برگه دادخواست طلاق استفاده کرده است . او ميگويد هدف من از اين کار نشان دادن عجله زوجهاي جوان براي ازدواج و در پي آن طلاق زودرس است
او اضافه ميکند چند طراح برجسته از او خواسته اند تا طرح لباس عروسش را به مبلغ خوبي به آنها بفروشد تا از آن کپي برداري کنند.
 

 

چهار شنبه 18 ارديبهشت 1392برچسب:پیراهن,طلاق,طراح لباس ,دمی بارتز,اسکاتلند,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

                                        

 نقل شده :فرعون؛ پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. تا اينكه روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت:

اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد او همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.

فرعون پرسید کیستی؟ دید که شیطان وارد شد پس بدون مطلي گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!

بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

بعد از آن شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
شیطان پاسخ داد:
زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید.

                                                مصر باستان,فرعون,اهرام مصر,مجسمه ابوالهول

 

سه شنبه 17 ارديبهشت 1392برچسب:خدا, فرعون,شیطان , خوشه انگور , مصر,, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

                                     

                                      http://www.shadaneh.com/wp-content/uploads/2012/04/sms-fatemiyeh-SHADANEH.COM_.jpg

 یا علی رفتم بقیع اما چه سود !
                       هر چه گشتم فاطمه آنجا نبود!
                                                                     یا علی قبر پرستویت کجاست ؟
                                                                آن گل صد برگ خوشبویت کجاست ؟

 

                              

 

 

 

جمعه 23 فروردين 1392برچسب:شهادت, حضرت زهرا,تسلیت,بقیع ,, :: 1 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

راستش از دروغگوئی و بی صداقتی که یه جایی دیدم رنجیده خاطر شدم برا اطمینان  قلب و تسکین خودم سری به احادیث زدم یکی دو مورد رو برا شما عزیزان میهمان  و البته نیز خودم به عنوان هدیه عید سال 92 گذاشتم: 

 

                                                                 
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

امام صادق می فرماید:

لا تَغتَرّوا بِصَلاتِهِم وَلا بِصيامِهِم، فَإِنَّ الرَّجُلَ رُبَما لَهِجَ بِالصَّلاةِ وَالصَّومِ حَتّى لَو تَرَكَهُ استَوحَشَ ، وَلكِنِ اختَبِروهُم عِندَ صِدقِ الحَديثِ وأداءُ الأمانَةِ؛
فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آنها را ترك گويد، احساس ترس مى كند، بلكه آنها را به راستگويى و امانتدارى بيازماييد.

                                                                                 كافى، ج2، ص104، ح 2

 

 
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

                                                                      

                                                     

امام على (ع) :

اِذا اَحَبَّ اللّه‏ُ عَبْدا اَلْهَمَهُ الصِّدْقَ؛

هرگاه خداوند بنده‏اى را دوست بدارد، راستگويى را به او الهام مى‏نمايد

                                                              غررالحكم، ج 3، ص 161، ح 410


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

  

امام سجاد (ع) :

خَيْرُ مَفاتيحِ الاُمورِ الصِّدقُ وَ خَيْرُ خَواتيمِهَا الْوَفاءُ؛

بهترين شروع كارها صداقت و راستگويى و بهترين پايان آنها وفا است.

                                                                  بحارالأنوار، ج 78، ص 161

 

( قند ) خون مادر بالاست ، دلش اما همیشه ( شور ) می زند برای ما . . .
اشکهای مادر ، مروارید شده است در صدف چشمانش

دکترها اسمش را گذاشتهاند آب مروارید !
حرفها دارد چشمان مادر ؛ گویی زیرنویس فارسی دارد !
دستانش را نوازش می کنم ؛ داستانی دارد دستانش . . .

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
جمعه 23 فروردين 1392برچسب:مادر,قند خون,چشم ها,آب مروارید,, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

در ضرب المثل های ایرانی  مثلی هست که میگه طرف از آب هم کره می گیره  یعنی همه جا میشه حتی  به ظاهر از بی فایده ترین  و کم ارزشترین چیزها و در بدترین حالت ها نتایجی سودمند برداشت کرد حالا بماند که کره از آب گرفته خوردنی هست یا نه ؟!!! به هر حال چند روز پیش داستانی رو  تو یه وبلاگی خوندم  که متاسفانه اسم و آدرسش رو گم کردم به هر حال ازش متشکرم  بظرم جالب اومد  دیدم بد نیست شما هم بشنوید و داستان از این قرار بوده است که :

 فردی بنام چاک از یک مزرعه‌دار در تکزاس یک الاغ می خره به قیمت 100 دلار. قرار شد که مزرعه‌دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد. اما روز بعد مزرعه‌دار سراغ چاک آمد و گفت: «متأسفم جوون. خبر بدی برات دارم. الاغه مرد.»

چاک جواب داد: «ایرادی نداره. پس پولم رو پس بده.»
مزرعه‌دار میگه : «نمی‌شه. آخه همه پول رو خرج کردم..»
چاک گفت: «باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.»
مزرعه‌دار گفت: «می‌خوای باهاش چی کار کنی؟»
چاک گفت: «می‌خوام باهاش قرعه‌کشی برگزار کنم.»
مزرعه‌دار گفت: «نمی‌شه که یه
الاغ مرده رو به قرعه‌کشی گذاشت!»
چاک گفت: «معلومه که می‌تونم. حالا ببین. فقط به کسی نمی‌گم که الاغ مرده است.»
یک ماه بعد مزرعه‌دار چاک رو دید و پرسید: «از اون الاغ مرده چه خبر؟» چاک گفت: «به قرعه‌کشی گذاشتمش. که هر که برنده بشه الاغ رو به دو دلار به او می فروشم 500 تا بلیت 2 دلاری فروختم 898 دلار سود کردم..»
مزرعه‌دار پرسید: «هیچ کس هم شکایتی نکرد؟»
چاک گفت: «فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم 2 دلارش رو پس دادم.»

جمعه 9 فروردين 1392برچسب:داستان,آب,کره,تکزاس,دلار,الاغ مرده,قرعه کشی,, :: 12 AM :: نويسنده : محمد منصور

 امام صادق (ع) می  فرماید :

                                 با یکدیگر مصافحه کنید ، زیرا مصافحه کینه را می  برد.

                                            

                                                تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

                                                                                                   اصول کافی ج - 3 ص 264

شنبه 3 فروردين 1392برچسب:امام صادق ,مصافحه,کینه,اصول کافی, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقرم ، به من چیزی بده بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت :

من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»

یک شنبه 27 اسفند 1391برچسب:کورواقعی,بینا,فقیر,بخیل,, :: 4 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

                                           تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد                

در سرزمین  ایران پیوسته قبل از فرا رسیدن نوروز روزی را که معمولا آخرین پنجشنبه سال است به عنوان روزابراز عشق و تجدید یاد و دیدار مزار عزیزان از دست رفته می دانند تا به نوعی آنان  را نیز در شادی و سرور آغاز سالی نو شریک و سهیم نمایند و این آیین و رسم پسندیده حتی در ایران پیش از اسلام و نزد پیروان زردشت نیز تحت عنوان عید اموات  در ایامی مقارن نوروز گرامی می دارندو در برخی مناطق کشور امروزه نیز آخرین پنج شنبه را عید مردگان می نامند چه زیبا سروده است زنده یاد قیصر امین پور:                                     

حرف‌های ما هنوز ناتمام ....

تا نگاه می‌کنی :
وقت رفتن است

باز هم همان حکایت همیشگی!
پیش از آن‌که با خبر شوی
لحظه‌ی عزیمت تو ناگزیر می‌ شود
                       آی .....
                ای دریغ و حسرت همیشگی

                                            ناگهان
                                                  چقدر زود 
                                                        دیر می‌شود
!

عکسهای بسیار زیبا و دیدنی از فصل پاییز ، www.irannaz.com
                  

عجب رسمیه رسم زمونه          قصه ی برگ و باد خزونه                               

 میرن آدما ازونا فقط                  خاطرهاشون بجا می مونه   

چی شد اون خونه ؟          آدماش کجان ؟        خدا می دونه                  

  بوته ی یاس باباجون هنوز

گوشه ی باغچه توی گلدونه

 عطرش پیچیده تا هفت تا خونه

   خودش کجاهاست ؟                 خدا می دونه                               گوشه ای از شعر رسول نجفیان

                                  به یاد همه آنانی که امروز در میان ما نیستند روحشان شاد

پنج شنبه 24 اسفند 1391برچسب:عید اموات ,پدر,رسم زمونه,قیصر امین پور,رسول نجفیان, :: 1 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

                                                   گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
                             

1.

روزي مرد کوري روي پله‌هاي ساختماني نشسته و کلاه و تابلويي را در کنار پايش قرار داده بود روي تابلو خوانده مي شد: 

                                          من کور هستم لطفا کمک کنيد.

روزنامه نگارخلاقي از کنار او ميگذشت نگاهي به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اينکه از مرد کور اجازه بگيرد تابلوي او را برداشت ان را برگرداند و اعلان ديگري روي ان نوشت و تابلو را کنار پاي او گذاشت و انجا را ترک کرد.

عصر آن روز روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است .

مرد کور از صداي قدم هاي او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسي است که آن تابلو را نوشته بگويد ،که بر روي ان چه نوشته است؟

روزنامه نگار جواب داد:چيز خاص و مهمي نبود، من فقط نوشته شما را به شکل ديگري نوشتم و لبخندي زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هيچوقت ندانست که او چه نوشته است ولي روي تابلوي او خوانده مي شد:

                                امروز بهار است، ولي من نميتوانم آنرا ببينم!

وقتي کارتان را نميتوانيد پيش ببريد استراتژي خود را تغيير بدهيد خواهيد ديد بهترينها ممکن خواهد شد باور داشته باشيد هر تغيير بهترين چيز براي زندگي است.

حتي براي کوچکترين اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مايه بگذاريد اين رمز موفقيت است ...لبخند بزنيد.

                                                                                                  

نایت اسکین

                                                                                                     

چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:کور,گدا,خلاقیت,تغییر,موفقیت,, :: 3 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 مسخره کردن دیگران یکی از گناهان کبیره است و جزء حق الناس محسوب می شود زیرا مسخره کننده مستقیماً فرد دیگری را که محترم است و باید حقوق وی رعایت می شده را مورد تمسخر قرار داده است و   در نتیجه کسب رضایت و جلب حلالّیت وی لازم است.

امام صادق علیه السّلام می فرمایند: «هیچ انسانی رو در رو به مؤمنی طعن نزند و او را مسخره نکند، جز اینکه به بدترین مرگ ها هلاک شود و پس از مرگ درخواست بازگشت به خیر کند (یعنی تمنّا کند او را به دنیا باز گردانند تا جبران مافات نماید.) 1
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: دوزخیان با همه شکنجه و عذابی که دارند از آزار چهار طایفه در رنجند و عذاب می برند. اینان را از حمیم جهنّم می چشانند و فریادشان به واویلا و واثبورا بلند است....یکی از آن چهار طایفه چرک و خون از دهانش جاری است.

جهنمیان می پرسند که این دور از رحمت، حال و وضعش چیست؟ و چه کرده که به این عذاب دچار شده که ما با همه گرفتاری های خود، از آن در زحمتیم؟

گویند: این دور از رحمت کارش مسخرگی و ادای این و آن در آوردن بود و می نگریست هر کلام زشتی که می دیدید ادای آن را در می آورد.2

ماخذ:

1 ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،شیخ صدوق ترجمه غفاری، ص 286.
2 ـ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال،شیخ صدوق ترجمه غفاری،ص 297.

 

دروازه جهنم + عکس

آدمی هیچگاه نباید از احترام مردم خیلی ذوق زده شده و دل خوش شودچون بسیار  پیش میاد که با کوچکترین بهانه یا حتی بدون بهانه این احترام رنگ می بازد و از بین می رود نقل است روزی :

    چرچيل(نخست وزير اسبق بريتانيا) روزی سوار تاکسی شده بود و به دفتر bbc برای مصاحبه می‌رفت.

هنگامی که به آن جا رسيد به راننده گفت آقا لطفاً نيم ساعت صبر کنيد تا من برگردم.

راننده گفت: "نه آقا! من می خواهم سريعاً به خانه بروم تا سخنرانی چرچيل را از راديو گوش دهم" .

چرچيل از علاقه‌ی اين فرد به خودش خوشحال و ذوق‌زده شد و يک اسکناس ده پوندی به او داد.

راننده با ديدن اسکناس گفت:

                                 "گور بابای چرچيل! اگر بخواهيد، تا فردا هم اين‌جا منتظر می‌مانم!"

                                                                                                                                                                                                                                                     خبرگزاری فارس: کپسولی که چرچیل در سفر همراه داشت+ عکس                 

                   

پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:چرچیل,راننده,احترام,نخست وزیر ,, :: 12 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

روايت شده است در حدود ٧٠٠ سال پيش، در اصفهان مسجدي بزرگ ميساختند. اما چند روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده کاري ها را انجام ميدادند.

پيرزني از آنجا رد ميشد وقتي مسجد را ديد به يکي از کارگران گفت: فکر کنم يکي از مناره ها کمي کجه! کارگرها خنديدند. اما معمار که اين حرف را شنيد، سريع گفت: چوب بياوريد! کارگر بياوريد! چوب را به مناره تکيه بدهيد. فشار بدهيد. فششششششااااررر...!!!

و مدام از پيرزن ميپرسيد: مادر، درست شد؟!!

                                            مدتي طول کشيد تا پيرزن گفت: بله! درست شد!!! تشکر کرد و دعايي کرد و رفت...

                                           کارگرها حکمت اين کار بیهوده و فشار دادن مناره را از معمار با تجربه پرسيدند؟!

معمار گفت: اگر اين پيرزن، راجع به کج بودن اين مناره با ديگران صحبت ميکرد و شايعه پا ميگرفت، اين مناره تا ابد کج ميماند و ديگر نميتوانستيم اثرات منفي اين شايعه را پاک کنيم... اين است که من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم ! به قول خودمون علاج واقعه قبل از وقوع

 

                                                                         
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:شایعه,پیرزن,مناره,, :: 9 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 مرد قوی هیکل ، در چوب بری استخدام شد و تصمیم گرفت خوب کار کند .

روز اول 18 درخت برید . رئیسش به او تبریک گفت و او را به ادامه کار تشویق کرد . روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ، ولی 15 درخت برید .
روز سوم بیشتر کار کرد ، اما فقط 10 درخت برید . به نظرش آمد که ضعیف شده است . نزدیکش رفت و...

عذر خواست و گفت : نمی دانم چرا هر چه بیشتر تلاش می کنم ، درخت کمتری می برم


                        رئیس پرسید : آخرین بار کی تبرت را تیز کردی ؟
او گفت : برای این کار وقت نداشتم . تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم.

  نقل از داستانک                                                

شنبه 12 اسفند 1391برچسب:هیزم شکن , تبر,, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

لالایی

زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.
پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و پیر زن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.
این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز ...

پیرمرد برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.
پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد، غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته بود!
از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن، لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود !

 

 

                                                                                                 تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دو شنبه 7 اسفند 1391برچسب:زن,خروپف,لالائی,پیر مرد,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند.

اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.

جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟..

                                 زاهد گفت: مال تو کجاست؟

                                                جهانگرد گفت:من اینجا مسافرم.

                                                                     زاهد گفت: من هم.

 

                       تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

سه شنبه 1 اسفند 1391برچسب:مسافر,جهانگرد,زاهد,دهکده,, :: 5 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

آفت وقار و هیبت مرد، شوخی است.                                       امیر المومنین (ع)

یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب: آفت ,شوخی,هیبت,علی ,, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

 حرکتی دیده نشده از گنجشک ها + عکس نایاب                                        
 
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و...
 
آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

                                      پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!
 
 
 
شنبه 28 بهمن 1391برچسب:گنجشک, آتش,آب,درس,, :: 2 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

   

                                           ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

ﺍﻭﻟﯿﻦﺻﺒﺢﻋﺮﻭﺳﯽ، ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﺭﻭﯼ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻨﺪ، ﺍﺑﺘﺪﺍ ﭘﺪﺭ ﻭﻣﺎﺩﺭﭘﺴﺮ ﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﮐﺮﺩﻩﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﺮﺩ. ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺑﻌﺪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺧﺘﺮﺁﻣﺪﻧﺪ. ﺯﻥ ﻭ ﺷﻮﻫﺮ ﻧﮕﺎﻫﯽﺑﻪﻫﻤﺪﯾﮕﺮﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﺷﮏ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ نتوانست خود را كنترل كند ﻭ ﺩﺭﺍﯾﻦﺣﺎﻝ ﮔﻔﺖ: ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻧﮑﻨﻢ. ﺷﻮﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ  ﺩﺭ ﺭﺍﺑﺮﻭﯾﺸﺎﻥ ﮔﺸﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﻮﺩﺵ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ.

ﺳﺎﻟﻬﺎﮔﺬﺷﺖﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﺩﺍﺩ. ﭘﻨﺠﻤﯿﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻮﺩ. ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮﻟﺪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺯﻧﺪ، ﭘﺪﺭﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﺮﺩ، ﭼﻨﺪ ﮔﻮﺳﻔﻨﺪ ﺭﺍ ﺳﺮ ﺑﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﻣﻔﺼﻠﯽ ﺩﺍﺩ. ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺘﻌﺠﺒﺎﻧﻪ ﺍﺯﺍﻭﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﻋﻠﺖ ﺍﯾﻨﻬﻤﻪ ﺷﺎﺩﯼ ﻭﻣﯿﻬﻤﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻥ ﭼﯿﺴﺖ؟

 

ﻣﺮﺩ ﺑﺴﺎﺩﮔﯽ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﭼﻮﻥﺍﯾﻦهمانی است ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻪ

                                                          تقدیم به آرزویم، بهار زندگیم به مناسبت تولدش 

 

                      !                                                  

شنبه 21 بهمن 1391برچسب:وفاداری , دختر,در,, :: 4 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

روزی حضرت سلیمان مورچه ای را در پای کوهی دید که مشغول جابجا کردن خاک های پایین کوه بود.
از او پرسید: چرا این همه سختی را متحمل می شوی؟

مورچه گفت: معشوقم به من گفته اگر این کوه را جابجا کنی به وصال من خواهی رسید و من به عشق وصال او می خواهم این کوه را جابجا کنم.

حضرت سلیمان فرمود: تو اگر عمر نوح هم داشته باشی نمی توانی این کار را انجام بدهی.
مورچه گفت: تمام سعی ام را می کنم...!

حضرت سلیمان که بسیار از همت و پشتکار مورچه خوشش آمده بود برای او کوه را جابجا کرد.
مورچه رو به آسمان کرد و گفت: خدایی را شکر می گویم که در راه عشق، پیامبری را به خدمت موری در می آورد...

 

 

 

              تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

شنبه 21 بهمن 1391برچسب:مور , عشق,سلیمان همت,کوه, :: 4 PM :: نويسنده : محمد منصور

 سزاوار  نیست که بنده خدا به دو خصلت اعتماد کند، تندرستی و توانگری

          زیرا در تندرستی ناگاه او را بیمار بینی و در توانگری ناگاه او را تهیدست .

 

 

                                         علی (ع)

                              حکمت426 نهج البلاغه

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

 

فقط با دوست می توان قهر کرد  چون غریبه  که ناز مارا نمی کشد

شنبه 14 بهمن 1391برچسب:قهر,دوست, ناز, :: 10 AM :: نويسنده : محمد منصور

عجب روزگاری است!!!

                       این روزها گویا که 

                                             انسان ها بدست هم پیر می شوند 

                                                                                              نه به پای هم !!؟               

         

این روز ها اگه ساکت بمونی به حساب جواب نداشتن شما می گذارند

     هیهات اگه بفهمند که داری چه جونی می کنی  تا ........احترامشون رو نگه داری       

                                                                           

این روز ها خیلی ها رو مبینی که از دور می درخشند 

                                    اما جلو تر که اومدند ؟

                     می بینی که!! درخششون از شیشه خورده هاشون است .

           

                       

 

                

جمعه 13 بهمن 1391برچسب:این روزها,درخشش,شیشه خورده , پیر , جواب, :: 3 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

قالَ امام موسی بن جعفر ( علیه السّلام ):
 
 
  • از واجب ترین حقوق برادرت این است که: او را به خیر وصلاحش توجه کنی و هیچ چیزی که برای امر دنیا وامر آخرتش مفید ونافع است از او پنهان نداری.
                                                                                                                       منبع : بحارالانوار٬جلد١٧.

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

جمعه 21 مهر 1391برچسب:خیر خواهی , برادر, موسی بن جعفر,, :: 2 PM :: نويسنده : محمد منصور

قالَ امام سجاد ( علیه السّلام ):

  • تمامی خیر و سعادت را در این نکته مجتمع دیدیم٬ که انسان از آنچه در دست مردم است قطع امید کند و به آنان طمع نداشته باشد.

                                                                                                   منبع : اصول کافی ٬ ج٢ /ص١۴٨ ٬ حدیث٣.

 

شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, :: 7 PM :: نويسنده : محمد منصور

 برای هرکس در مال او دو شریک است  .

                                                                  وارث و حوادث

                                                                      

                                                                                               امام علی (ع) .نهج البلاغه حکمت 335

 

              تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

پنج شنبه 31 خرداد 1391برچسب:آفت اموال, وارث, حوادث, امام علی(ع),نهج البلاغه,, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور

شوخی آبگوشتی با نبی

 روزی هد هد نزد حضرت سلیمان  رفت و گفت :می خواهم تو  لشگریانت را در   جزیره ای مهمان کنم .

وقتی همه حاضر شدند هد هد ملخی صید کرد و در دریا انداخت و گفت : اگر گوشت به همه نمی رسد آب گوشت به همه خواهد رسید.

                                                                                                                

رنگ مو

شخصی از شیخ لاهوری پرسید:  چرا در سن  نود سالگی خضاب ( نوعی رنگ موی طبیعی سنتی ) می کنی ؟

            گفت :  دشمن زندگیست موی سفید

                

                                                  روی دشمن سیاه باید کرد                    

 

کلنگ جناب قاضی

روزی قلم از قلمدان قاضی افتاد فردی که در آنجا حضور داشت گفت : جناب قاضی کلنگ تان افتاد قاضی گفت : این قلم است تو هنوز کلنگ و قلم را از هم تشخیص نمی دهی ؟ مرد در پاسخ گفت : هر چه هست تو مرا با آن خانه خراب کردی پس کلنگ است .

می گویند روزی به شیخ اعظم انصاری رحمه الله علیه  گفتند : طلبه ای دزدی کرده است .

                         شیخ فرمود:طلبه دزدی نمی کند بگویید دزدی به لباس طلبگی در آمده است .

                                                                                          

                                                                           تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب: طلبه, شیخ انصاری,درسی از تاریخ, دزد,, :: 9 AM :: نويسنده : محمد منصور

امام علی (ع )

شایسته نیست به سخنی که از دهان کسی خارج شد ، گمان بد ببری .

                                  چرا که برای آن برداشت نیکو یی نیز می توان داشت .                  

                                              نهج البلاغه حکمت 360

 

                       تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

                                                                          

دو شنبه 18 ارديبهشت 1391برچسب:پرهیز از بدگمانی, امام علی , نهج البلاغه, حکمت, :: 9 AM :: نويسنده : محمد منصور

  نامه امیر کبیر به ناصرالدین شاه در پاسخ به پارتی بازی و سفارش


قربانت شوم
الساعه که در ایوان منزل با همشیره‌ همایونی به شکستن لبه‌ نان مشغولیم، خبر رسید که شاهزاده موثق‌الدوله حاکم قم را که به جرم رشا و ارتشا معزول کرده ‌بودم به توصیه‌ عمه‌ خود ابقا فرموده و سخن هزل بر زبان رانده‌اید. فرستادم او را تحت‌الحفظ به تهران بیاورند تا اعلی‌حضرت بدانند که اداره‌ امور مملکت به توصیه‌ عمه و خاله نمی‌شود.

 

                                                                             زیاده جسارت است، تقی    

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد


 

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 منبع تابناک

پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:امیر کبیر, پارتی بازی و سفارش,ناصرالدین شاه,عمه و خاله, :: 9 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

 
                                                                      

مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت. چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت. چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند. او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود. خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می کرد و مردم هم می خریدند.

کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را زیادتر کرد. وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد ….به کمک او پرداخت. سپس کم کم وضع عوض شد.

پسرش گفت: پدر جان، مگر به اخبار رادیو گوش نداده ای؟ اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود می آید. باید خودت را برای این کسادی آماده کنی. پدر با خود فکر کرد هر چه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتماً آنچه می گوید صحیح است. بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد. فروش او ناگهان شدیداً کاهش یافت. او سپس رو به فرزند خود کرد و گفت: پسرجان حق با توست. کسادی عمومی شروع شده است.

                                                                      

افغانی ها ضرب المثلی دارند بدین مضمون که اگر کسی به تو گفت اسب  ، به او اعتمادنکن اما اگر دو نفر پیدا شندن و به تو گفتند ، کمی درباره خودت فکر کن. اما اگر سه نفر پیدا شندن و به تو گفتند ، که اسبی حتماً یک زین برای خودت سفارش بده. این ضرب المثل به خوبی اثر القائات منفی دیگران را بر ما نشان می دهد.                                                   
                                                                    

آنتونی رابینز یک حرف بسیار خوب در این باره زده که جالبه بدونید: اندیشه های خود را شکل ببخشید در غیر اینصورت دیگران اندیشه های شما را شکل می دهند. خواسته های خود را عملی سازید وگرنه دیگران برای شما برنامه ریزی می کنند.

نتیجه :                                                                   


در واقع اون پدر داشت بهترین راه برای کاسبی رو انجام می داد اما به خاطر افکار پسرش، تصمیمش رو عوض کرد و افکار پسر اونقدر روی اون تأثیر گذاشت که فراموش کرد که خودش داره باعث ورشکستگی می شه و تلقین بحران مالی کشور، باعث شد که زندگی اون آدم عوض بشه.

گاهی اوقات ما اونقدر به افکار دیگران توجه می کنیم و به اونها اعتماد بی خودی می کنیم که نه تنها زندگی خودمون رو خراب می کنیم بلکه حتی دیگه چیز دیگه ای رو نمی بینیم و چشمامون به روی حقیقت ها می بندیم.

خداوند به همه ما فکر، فهم و شعور بخشیده تا بتونیم فرق بین خوب و بد رو تشخیص بدیم. بهتره قبل از اینکه دیگران برای ما تصمیماتی بگیرن که بعد ما رو پشیمون کنه، کمی فکر کنیم و راه درست رو انتخاب کنیم و با انتخاب یک هدف درست از زندگی لذت

                                                                                                                     

نقل از پربازده

 

جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:حرف مردم,ضرب المثل افغانی, دکه,پسر ,آنتونی رابینز,, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

امام حسن عسکری (ع):

                                          

 

                                                    التواضع نعمة لایحسد علیها
                               

                        تواضع و فروتنی نعمتی است که بر آن حسد نبرند

 

 

 

(تحف العقول، ص489)

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:تواضع,فروتنی,امام حسن عسکری,حسد, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

معلمی از دانش اموزانش خواست تا برای فردا یک کیسه ی سیب زمینی با خود به

 مدرسه بیاورند .روز بعد به انها گفت که روی سیب زمینی هایشان اسم کسی را که

 از او نفرت دارند بنویسند و داخل کیسه بگذارند هر چی تعداد نفرات بیشتر بود تعداد

سیب زمینی های داخل کیسه هم بیشتر می شد بعضی ها یک سیب زمینی داخل

کیسه گذاشتند بعضی سه تا و بعضی هم بیشتر معلم از انها خواست تا زمانی که

احساس نفرت در انها هست سیب زمینی ها را با خود حمل کنند و هر جا که می

 روند کیسه ی سیب زمینی همراهشان باشد این کار تا یک هفته ادامه داشت .


 بچه ها مجبور بودند به سختی کیسه را همه جا با خود ببرند و بوی بد سیب زمینی

ها را که دیگر گندیده بودند تحمل کنند انها یی که در کیسه سیب زمینی بیشتری

داشتند رنج حمل ان بار سنگین راهم باید به دوش می کشیدند .در پایان هفته  معلم

گفت که این بازی تمام شده و همه از این که دیگر مجبور نبودند خوشحال شدند.معلم

 از انها پرسید : (در این یک هفته چه احساسی از حمل سیب زمینی ها داشتید

؟)همه شروع کردن به گلایه کردن و ابراز ناراحتی  از زحمتی که در این یک هفته

تحمل کرده بودند .

معلم گفت:( کاری که شما انجام دادید مثل به همراه داشتن نفرت و احساسی بد

 نسبت به دیگران است که شما در درون خود حمل می کنید این احساس و

سنگینی نا خوشایند را همه جا همراه خود می برید فساد و سنگینی ان باعث

 کدورت قلب شما می شود . پس بهتر است نفرت را کنار بگذارید تا قلبتان از گناه

و سنگینی رها شود و  یاد بگیرید دیگران را ببخشید و بدی هایشان را فراموش کنید

 تا خودتان ارامش داشته باشید .

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 نقل از وبلاگ زیکزاک 20

 

سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:راز آرامش,معلم,دانش آموزان ,نفرت,سیب زمینی, :: 6 PM :: نويسنده : محمد منصور

خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته

                                   اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!



یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست،

                                       ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می‌گذره!


 

شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می‌کنیم

                                                   اما سخنان قرآن رو به سختی باور می‌کنیم!

یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:قرآن, فوتبال,روزنامه,چرا,خدا,رمان, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور
روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت :                                     
می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو حرفی نمیرنی و همه حرف تو را می فهمند"!

 

                

                                                                                          
                چارلی هم با خنده می گوید :
                تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟
               "این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد"!

 

Charlie Chaplin.jpg 

یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:انیشتن,چارلی چاپلین شهرت,, :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور


روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی :

اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!

دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی

سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی.

پسر لقمان گفت:ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟

لقمان جواب دادگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهنرین خوابگاه جهان است. و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.

 

 
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

                                                                                     

پنج شنبه 23 فروردين 1391برچسب:لقمان,کامروایی,غذا,بستر,خانه, :: 11 PM :: نويسنده : محمد منصور

یه روز یه دختر کوچولو کنار یک کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلا یک بار آن کلیسا را ترک کرده بود چون به شدت شلوغ بود. همونطور که از جلوی کشیش رد شد، با گریه و هق هق گفت: "من نمیتونم به کانون شادی بیام!"

کشیش با نگاه کردن به لباس های پاره پوره، کهنه و کثیف او تقریباً توانست علت را حدس بزند و دست دخترک را گرفت و به داخل برد و جایی برای نشستن او در کلاس کانون شادی پیدا کرد.

دخترک از اینکه برای او جا پیدا شده بود بی اندازه خوشحال بود و شب موقع خواب به بچه هایی که جایی برای پرستیدن خداوند عیسی نداشتند فکر می کرد.

 

                                    
چند سال بعد گذشت تا اینكه آن دختر کوچولو در همان آپارتمان فقیرانه اجاره ای که داشتند، فوت کرد. والدین او با همان کشیش خوش قلب و مهربانی که با دخترشان دوست شده بود، تماس گرفتند تا کارهای نهایی و کفن و دفن دخترک را انجام دهد.
                           


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 

بقیهاین داستان  شنیدنی رو در ادامه مطلب حتماً بخونید



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:حکایتی,عشق,اخلاص دختر بچه, :: 7 PM :: نويسنده : محمد منصور

 

 

وقتی واقعاً کسی را دوست داشته باشی سن،فاصله، قد و وزن فقط یک عدد خواهند بود

 


تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

بیائید هرگز افسوس پیر شدن را نخوریم چرا

                              که افرادی بسیار از این امتیاز و فرصت محروم مانده اند

                                                                                                                                                      
                                                                                                                                          
تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
              

دو شنبه 21 فروردين 1391برچسب:پیر شدن,دوست داشتن وزن , :: 1 AM :: نويسنده : محمد منصور


 شعری از فریدون مشیری


گفت دانايي که: گرگي خيره سر،

هست پنهان در نهاد هر بشر!

لاجرم جاري است پيکاري سترگ

روز و شب، مابين اين انسان و گرگ

زور بازو چاره ي اين گرگ نيست

صاحب انديشه داند چاره چيست

اي بسا انسان رنجور پريش

سخت پيچيده گلوي گرگ خويش

وي بسا زور آفرين مرد دلير

هست در چنگال گرگ خود اسير

هر که گرگش را در اندازد به خاک

رفته رفته مي شود انسان پاک

وآن که با گرگش مدارا مي کند

خلق و خوي گرگ پيدا مي کند

در جواني جان گرگت را بگير!

واي اگر اين گرگ گردد با تو پير

روز پيري، گر که باشي هم چو شير

ناتواني در مصاف گرگ پير

مردمان گر يکدگر را مي درند

گرگ هاشان رهنما و رهبرند

اينکه انسان هست اين سان دردمند

گرگ ها فرمانروايي مي کنند

وآن ستمکاران که با هم محرم اند

گرگ هاشان آشنايان هم اند


گرگ ها همراه و انسان ها غريب
با که بايد گفت اين حال عجيب؟

جمعه 18 فروردين 1391برچسب:فریدون مشیری,گرگ درون,شعر, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور



كوك كن ساعتِ خویش!

كوك كن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است

كوك كن ساعتِ خویش !
كه مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب

كوك كن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
كه سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند

كوك كن ساعتِ خویش !
كه سحرگاه كسی
بقچه در زیر بغل،
راهیِ حمّامی نیست
كه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی

كوك كن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این كوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است

كوك كن ساعتِ خویش !
ماكیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند

كوك كن ساعتِ خویش !
كه در این شهر، دگر مستی نیست
كه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
                                                                         

 

 آزادمنش                                    

 

                                                                           

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:کوک,ساعت,موذن,خروس سحری,, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

چندين غم مال و حسرت دنيا چيست؟ هرگز ديدي كسي كه جاويد بزيست؟
اين چند نفس در تن تو عاريتي ست با عاريتي عاريتـي بايد زيسـت

جمعه 11 فروردين 1391برچسب:خیام,عاریتی,غم,رباعی, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

۱۴:۲۸

روز ها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا می‌گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می‌گفت: می آید؛ من تنها گوشی هستم که غصه‌هایش را می‌شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می‌دارد.
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به نوک هایش دوختند، گنجشک هیج نگفت. و خدا لب به سخن گشود: با من بگو از آن چه سنگینی سینه توست. گنجشک گفت: “لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سر پناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم؟ کجای دنیا را گرفته بود؟” و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند.
خدا گفت: ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین کار پر گشودی. گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخاستی. اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد.

پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 10 PM :: نويسنده : محمد منصور

 مرداب به رود گفت:

                              چه کردی که اینقدرزلالی؟

                                                                                  رود گفت :

                                                                                                               گذشتم

 

 

 

 

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ

 

                                                        

جمعه 26 اسفند 1390برچسب:مرداب, رود,گذشت,زلال, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

 

این شیرماده پس از شکار آهو متوجه می شودکه شکارش بارداربوده، او سراسیمه میشود، نخست تلاش میکند تا بچه را نجات دهد، و از دریدن شکارش دست برمیدارد. اما وقتی نمیتواند بچه را نجات دهد بروی زمین در کنار شکارش دراز میکشد، عکاس بعدا پی میبرد که شیر سکته کرده است.

گاهاً باید از انسان بودن خود متنفر شویم. این شیر از شکار آهوی باردار دِق می کند در حالی که انسان ها بی امان دست به کشتار می زنند و خوشحال می شوند.

 نقل از وبلاگ جملات کوتاه. کمال آقا

 

جمعه 26 اسفند 1390برچسب:شیر,انسان,آهو, :: 11 AM :: نويسنده : محمد منصور

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. وبلاگ من مو ضوع خاصی ندارد ضمن تشکر از دیدار شما عزیز میهمان امیدوارم مطالب وبلاگ مورد توجه و استفاده شما قرار بگیرد و از بیان نظرات خود در راستای بهبود آن دریغ نفرمائید.
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عاقبت و آدرس mandez.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان